تفسیـــرعـــرفـانی_ ادبــــی قـــــرآن کــــریـم
4 آبان 1402 1402-10-11 13:27تفسیـــرعـــرفـانی_ ادبــــی قـــــرآن کــــریـم
تفسیـــرعـــرفـانی_ ادبــــی قـــــرآن کــــریـم
اولـیــــــن جلسه دوره تفسیـــرعـــرفـانی_ ادبــــی قـــــرآن کــــریـم
سخنران : اسـتـاد خـانـم جـــــــزایـزی
مورخ : سه شنبه 1402/08/02
سخنران : خانم دکتر جزایری
بنا بر قول مشهورهشت ربیعالثانی میلاد امام حسن عسکری علیه السلام است. دستورالعملی که از حضرت به ما رسیده، پارساترین مردم کسی است که هرگاه به شبهه رسید توقف کند (شبهه انسان را به حرام میکشاند.) امور شبهه ناک فقط در خوردن نیست بلکه مطلق ادراکاتمان را شامل میشود در امور اعتقادی، یقین مطلوب است یعنی در جاهایی که ظن داریم باید توقف کنیم و عمل به احتیاط کنیم البته احتیاط نباید به اندازهای باشد که در زندگی اختلال ایجاد کند.
اصل فرائض است اگر انسان واجبات را با توجه انجام دهد قطعا نفس این وسعت را پیدا میکند که به سمت مستحبات برود. در زمان ا قبال نفس به مستحبات روی آورده و در زمان ادبار نفس به سمت واجبات اکتفا کنیم.
عابدترین مردم کسی است که اقامه بر واجبات داشته باشد.
زاهدترین مردم کسی است که حرام را ترک کند و چنین کسی دیگر سراغ مکروهات نمیرود.
کسی که تلاش زیادی دارد، کسی است که گناهانش را ترک کند چرا که نفس اماره غلبه دارد و هوای نفس دیگر قوا را اسیر و تحت فرمان خود میکند حتی عقل را
جهاد با نفس،جهاد اکبر است یعنی مخالفت با نفس اماره (اماره به معنای بسیار فرمان دهنده)
پیامبر صلیالله علیه و آله می فرمایند:( اعدا عدوک نفسک التی بین جنبیک : دشمن ترین دشمن تو،نفس توست.)
تفسیر عرفانی ادبی: کسی که عرفان او ثابت شده باشد مدنظر است. تفاسیر روایی و اجتهادی مدنظر ماست،مانند المیزان که در روایات نظر میدهند و اجتهاد میدهند ولی آیه را اجتهاد نمیکنند. اکثر تفاسیر صحابه تفسیر لغوی و یا روایی است مانند تفسیر مفردات و تفسیر ادبی مانند تفسیر کشاف زمخشری
در تفسیر عرفانی هم باید یکسری از معانی تفاسیر را بدانیم که موضوع عرفان را بدانیم اینجا کمک میکند، مطالبی که در تفاسیر عرفانی ارائه میدهند بیشتر روشن شود،عرفان و قرآن یکی است. عارف به عنوان فی مقعد صدق عن ملیک مقتدر است.
موضوع هرعلم باعث امتیاز میشود؛ اما موضوع عرفان و کتب عرفانی در این دو مورد است: 1-توحید و حق
2- آنکه مظهر توحید و موحد
موضوع هر علم آنست که از احکام ذاتیه علم صحبت میکند:1- خدا 2- آدم(مظهرخدا)
در مورد خدا و توحید از سوفسطایی (که بگذریم به مادیون میرسیم- مادیون واحدیت و حقیقت را مساوی با ماده میدانند،بوده و هست و خواهد بود و فقط از صورتی به صورت دیگر تبدیل میشود و مبداء اشیاء است.
ماده کثیر :جسم
ماده لطیف:روح
مجرداتی را نیز اثبات میکنند نفس و عقل
نفس : ذاتا مجرد است و جوهری است که انواع 5 گانه دارد.
عقول در تعبیر قرآنی،تعبیر به ملائکه شده است. این عقول طولی و عرضی هستند که همه مجرد هستند.
بعضی میگویند واقعیت محض نیست. ماده + مجرد است.
بعضیها از طریق این مجرد خالق را اثبات میکنند مانند متکلمین و مجرد که مجرد را فقط محدود به خدا میکند همیشه بوده است و خواهد بود.
در فلسفه مجرد مخلوقاتی را که مجرد هستند میدانند اول ما خلق الله العقل عالم خلق و امر عالم شهادت و غیب بر خلاف عالم شهادت که ما مشاهده میکنیم از طریق حواس ظاهری و خداوند که خالق همه اینهاست لله الامر و الخلق دارای همه کمالات مجرد و ماده است.( انا عرضنا الا ما فی السموات و الارض و الجبال و فحمله الاانسان) عرضه را فرمودند اعتبار سنجی میکنند خداوند و آسمان و زمین و کوهها نمیتوانند پذیرا باشد و انسان قبول میکند در جایی در معراج حضرت جبرئیل میایستد و پیامبر سیر خود را ادامه میدهند و حضرت جیرئیل میفرماید شما میتوانید بروید.
فلسفه موضوع آن راجع به وجود است و وچود دارای مراتب شدت و ضعف است و واجب الوجود(مرتبه شدید) متلخق الوجود(مرتبه ضعیف)
علامه طباطبایی:عالم عقول –عالم مثال- عالم طبیعت-
قدیم زمانی خود زمان است مابقی حادث هستند ممکن یعنی ذاتش اقتضای وجود ندارد ممکن نه وجودش ضرورت دارد نه عدمش
مورخ سه شنبه : 1402/08/23
سخنران : خانم دكتر جزايري
در مورد توحید که اصل و ساختار عرفان را درست میکند. الهیون متکلمینان معتقدند اگر مجردات را قدیم بدانیم تعدد خدا لازم میآید. فلاسفه حادث را به ذاتی و زمانی تقسیم میکند
حادث ذاتی اگر قائل به وجود مجردات باشیم (اول ما خلق الله العقل) این حادث ذاتی است و وجود،اقتضای ذاتی آن نیست و این احتیاج است. نبوده و موجود شده این زمانی نیست،کل ممکنات اعم از مادی و مجرد چون در ذاتشان وجود نیست،اینها حادث ذاتی هستند آنچه وجود بخش است قدیم است.
در فلسفه خلقت بر اساس علت و معلول است علت مجرد(خدا) و معلول(ماده) است. ممکنات (همه موجودات)و واجب(خداوند) هر ممکنی باید ختم به واجب شود،برای وجوب و امکان ذاتی شی نه سوال میشود ونه منفک میشود از ممکن هم میشود سوال کرد و هم حکم به عدم داد اگر ممکنات به غیر ممکن نرسد تسلسل است و باید واجب الوجود برسد
موجود دوتاست،یک موجود واجبی که اصل علت وجود بخش موجود است، دو موجود اعطایی که وجود نداشتند و به آنها اعطا شده است.
این در فلسفه به وحدت وجود و کثرت موجود تعبیر میشود.
وجود واحد دارای مراتب است یک مرتبه شدید که دیگر مافوق آن مرتبهای نیست این واجبالوجود است که نسبت به بقیه علت است. حقیقتا وجود به آن نسبت داده میشود.
یک : ممکنات در مراتب بعد است. ممکنات خود مراتب دارد.
مراتب ممکنات : اول:عقل،مثال- دوم: مثال- سوم: ممکنات.
عالم مثال تجرد برزخی است. این وحدت وجود است که نسخ آن یکی است. اول مخلوق است،آخر مخلوق،هیولای اولی است. هیولای اولی در مرز وجود و عدم هستند،میتوانند موجود شود یک فعلیت دارد و آن عدم فعلیت است.
ماده+ صورت جسمانی= نبات= حیوان= حیوان ناطق=انسان
این عقیده مشائیان است. اشراقیون،هیولای اولی را قبول ندارند.
اول که میفرمایند منظور زمانی نیست بلکه شدت وجود دارد. وجود واحد است اما موجود کثیر است.
در حکمت متعالیه،مشاء را قابل به اصالت وجود و وحدت وجود و کثرت موجود عرفا قائل به وحدت شخصی وجود هستند یعنی وجود و موجود واحدند . وحدت شخصی نه وحدت سنخی
وجود تعریف ندارد بدیهی است بود ونبود . وجود وحدت شخصی دارد و موجود کثرت دارد.
موضوع عرفان موجود واحد شخصی است که واجب الوجود است.
سنریهم آیاته فی الافاق و الانفس ……. انه الحق .. یا ذالک ان الله الحق
آب وقتی ظهور پیدا میکند ظهوراتش امواج است. از خدا توحید و ظهور که اصل ظهورات خدا است ومابقی ظهورات تحت آن هستند. پیامبر که انسان حقیقی است و حضرات ائمه احاطه دارند(ظهور آدم حقیقی) ائمه مصداق آن هستند.
دو تناسخ داریم، 1- نفس فقط مخصوص یک بدن است.
تناسخ باطل: اگر نفس بدن را ترک کند و عین همان نفس وارد بدن دیگر شود،این تناسخ باطل است ؛ اما بدن مثالی وعنصری و (عقل لهم اذان لا یفقهون بها و لهم قلوب لهم اعینین) اینها بدنهای عقلی است که این تناسخ حقی است،بدنهای عنصری وجود دارد و نفس بی بدن نیست. نه یک بدن دو نفس دارد و نه یک نفس به دو بدن مادی تعلق میگیرد.
وحدت شخصی وجود را عرفا به آن قائلند. مرحوم آخوند خراسانی علت و معلول را تحلیل میکند در اسفار وحدت وجود سخنی را توضیح میدهد.
دو دلیل و بیان عقلی میآورند دلیل اول:یک :علت و معلول. دو: معلول از شئونات و ظهورات علت است ومستقل از علت وجود ندارد.
دلیل دوم: قائده بسیط الحقیقه است. بسیط الحقیقه کل الا شیاء و لیس بشیء منها
همه اقسام ترکیب از خداوند سلب میشود و غیر متناهی
موفی السماء ال ه و فی الارض اله این همان احاطه قیومی است که به همه دارد و به اسنائک الذی احاط بکل شی
حقیقت بر توحید است. 1- مایکونن ثلاثه الا هو رابعهمم
ثلاث ثلالثه کفو است اما رابع ثلاثه عین توحید است طوایفی از طوایفی از آنان وحدت شخصی وجود را اثبات میکند، آیات و روایات مانندهو الا ولا والاخر وظاهر و الباطل دیگر جایی برای غیر نمیماند مانند قل هو الله احد ….. حمد در سوره قل هو الله همان بسیطی است که مرحوم آخوند توضیح دادند. لم یلد و لم یولد دومی که واحد باشد و بالاتر باشد یا دوی که هم کفو او باشد و یا پایینتر از آن باشد بری است و ندارد این تفسیر آیه آخر است. هر جا خواستید غیری درست کنید. این( له ما فی السماوات و الارض )
امام خمینی فرمودند ملاصدرا و ما ادرائک ملاصدرا ؛کسانی که انکار ملاصدرا کردند خودشان ضرر کردند.
مورخ : سه شنبه 1402/09/07
سخنران : استاد خانم دكتر جزايري
جناب عباس قمي در مفاتيح الجنان تاريخ شهادت حضرت زهرا سلامالله عليها را 13 جمادي الثاني بر اساس يك روايت صحيح بيان نمودند.. ابن طاووس در صاحب اقبال وفات حضرت زهرا سلامالله عليها را سوم جمادي الثاني بيان كرده است علامه حسزاده آملي در كتاب فص حكمه عصمتيه في حكمه فاطميه ميگويد وقتي داشتيم فصل بندي ميكرئيم 27 فصل دارد كه در مورد كمالات 27 انبياء نگاشته شده است و فصل آخر در مورد پيامبر(ص) است و همه انبياء را با پيامبر ما مقايسه ميكند.
علامه حسن زاده آملي ميگويند وقتي فصل عيسوي را ميخواندم در مورد حضرت مريم صحبت كردند و همش با خودم ميگفتم چرا در فصل محمدي از حضرت زهرا(س) صحبت نكردند تا اينكه آقاي ولايي خبر دادند از يك القا صبوحي به من القا شد. فصر فاطمي را نوشتم . فصر يعني نگين انگشتر در 19 فصل اين فصر فاطمي را تدوين كردند.
در فصل نهم از فصر فاطمي آيه مباهله را در بيان فضيلت حضرت زهرا(س) ميفرمايد حديث كساء حديث از حدث به معني واقعه است كه ناظر به آيه 62 سوره آلعمران،آيه مباهله است. روايت از جناب جابر ابن عبدالله انصاري در منزل ام سلمه از حضرت زهرا نقل ميكنند كه پدرم وارد شدند و از من عبا خواستند و خودشان را در عبا پيچيدند بعد امام حسن و حسين (ع) آمدند و وقتي بر پيامبر (ص) داخل شدند امسلمه سوال كردند آيا ميتوانم داخل شوم فرمودند شما برخير هستيد و اجازه ندادند.
حضرت جبرئيل از خداوند پرسيدند اينها چه كساني هستند كه تحت كساء هستند بعد ايشان از خداوند اجازه گرفتند داخل شدند و سلام خداوند را بر پيامبر(ص) رساندند سپس پيامبر (ص) فرمود خداوند اينها اهل بيت من هستند همان وعدهايي كه به من دادي آنرا در قبال اهلبيتم محقق كن.(انما يريدالله ليذهب …) و دعا كردند كه خداوند اينها را تطهير كن.بعد خداوند حديث (اني ما خلقت سماء مبنيه و لا ارض مدحيا و لا….)
علامه حسنزاده آملي در مورد ترديدهايي كه در مورد حديث كساء آورده شد ،خود حضرت علامه محدث و جزو روات هستند و اين روايت را در فصر فاطمي بيان كردهاند چون خودشان راوي هستند و داراي اجازه از اساتيد هستند و سلسلهشان به روات صدر ميرسد. بهتر است در اين سه روز حديث كساء را بخوانيم چرا كه فرمودند در هر محفلي اين روايت خوانده شود محفوف ملائكه واقع ميشوند و ملائكه و پيامبر(ص) براي ايشان دعايي كنند و رحمت الهي شامل حالشان ميشود.
تفسير معني مراد قرآن را از ظاهر آن ميگيرد براي قرآن روايت از پيامبر، قرآن داراي ظاهر است و 7 يا 70 باطن دارد بعضي تفسير نفرمودند و فرمودند تاويل يعني پرداختن به باطن قرآن.
كتاب جامع الاسرار ومنبع الابرار….محيط اعظم و البحر لخضم في تاويل الكتاب العزيز المحكم. اين كتاب تفسر عرفاني است و بر مبناي عرفاني كه وحدت شخصي وجود را قائل هستند صحبت ميكنند يا وقتي در مورد انسان قرآني صحبت ميكنند با مبناي غعرفاني خود و تعريفي كه از آدم و انسان دارند تفسير ميكنند .آدم= كن جامع
به همين دليل زماني كه اين تفاسير را ميخوانيم بايد بدانيم كه تعريفشان از آدم و خدا وتوحيد چيست.
از اينجهت بود كه عرض كرديم ساختار عرفان پيرامون اين دو موضوع است. موضوع هر علم آني است كه در مورد آن موضوع سخن گفته ميشود.
در مورد وحدت شخصي آن ديدگاههايي كه در مورد واقعيت وجود دارد،مجرد آني است كه بوده و هست وخواهد بود و مخلوقات مجرد نيستند . در فلسفه حادث موجود است كه ذاتش اقتضاي وجود ندارد ؛اما مجرد باشد. مجرد زمان بردار نيست در مورد خداوند ازلي و ابدي آناست كه قبل و بعد وجودي ندارد. الهيون قائل شدند حادث و قديم داريم.
يك واجبالوجود كه وجودش ذاتي است و يك موجودي كه ذاتش اقتضاي وجود ندارد و اين وجود به آن اعطا شده و وجودش ضعيف است و واجبالوجود وجودش شديد و قوي است و علت وجودش قوي است؛ولي معلول وجودش ضعيف است.
تفسيري كه عرفا: وجود و موجود واحد شخصي است، موجود يكي است و دو تا نداريم زمين و آسمان و….. همه ظهورات و نمود هستند مثل اينكه وقتي مقابل آينه قرار ميگيريم تصوير و صورت مرآتي كه از شما حكايت ميكند وجودي است مقابل وجود شما يا اينكه نماء و نمايش شماست.
ظهور و ظاهر زماني صورت ميگيرد كه ما مقابل آينه قرار ميگيريم يك نفر در اين رواق آينه قرار بگيريد .يك نفر ظهورات متعدد به اندازههاي مختلف نشان ميدهد و هر كدام يك قسمت از بدن شما را ظاهر ميكند
اگر يك آينه تماقد باشد همه اندام شما را نشان ميدهد و ظاهر ميكند . اينها همه ظهورات شيء است و وجود ندارد. همه ظهورات و نمود شما هستند يعني نمايش شما هستند همه آيه شماست و از شما حكايت ميكنند همه اسم شما هستند همه تجلي و وجه هستند. (ان في خلق السموات و الارض لايه..) همه اينها تعابير قرآني آن اسم ،وجه ، تجلي و آيه هستند( اينما تولي فثم وجهالله)
علماي نصراني آمدند از جانشين پيامبر سئوال كنند وجه الله در آيه بالا يهني چيست؟ مگر خداوند وجه دارد؟ وجه- طرف مواجهه كه معرف شيئ است خلفا گفتند ما اجازه نداريم در اين آيات تدبر و تجسس كنيم . سلمان گفت بياييد من ببرم شما ار نزد جانشين پيامبر(ص) حضرت علي (ع) آتش را روشن كردند وقتي آتش شعله ور شد سوال كردند روي خورشيد كجاست. ما وجه النار آنها جواب دادند (كلها و جمهها) يعني همه روي آتش است. فرمودند: معني آيه هم همين است يعني همه چيز وجه خداست. عرفا فرمودند موجود و وجود واحد شخصي است و اين كثرات همه كثرات اسمي و وجهي نمود ظهور نمايا
مجالي آن وجود هستند و تعابير قرآني را هم آيات الهي فرمودند اسماء الهي هستند. حديث قدسي (كنت كنزا) كمالات صفات ميشود صفات با ذات الهي ميشود اسم.
شر مطلق عدم است اما شروز ديگر شرور نسبي است. حدود وجوديشان شر مطلق يعني عدم
اينكه شرور چهطور راه پيدا ميكند شر ما خلق: مخلوقي كه حد دارد شر است يعني نداريهايش كه نسبي است خير وجود است و شر حد وجود است. همه دارايي آن خيرش است ، آنچه كه باعث نداريهايش ميشود شر است.
از احمد تا احد يك ميم فرق است . همه عالم در آن يك ميم فرق است. ماده يك وجود توام با نداري است هر كجاي ماده را دست بگذاري فعليتي است كه هيولاي اولي در مرز وجود و عدم است كه قوه محض است يعني ميتواند صورت را بگيرد اولين صورتي كه ميگيرد صورت جسميه است و بعد صورت نوعيه است.
بسماللهالرحمنالرحيم اين اسم را توضيح داديم.
.
مورخ :سه شنبه 1402/09/21
سخنران : سرکار خانم جزایری
علامه طباطبایی از مفردات راغب و گاهی از مجمع البیان استفاده میکند و مجمع خودش یک منبع است برای شناسایی لغت عرب . اشعار،شعر،خطبهها،نوشتهها و گفتگوی مردم را ابن عباس میگوید شنیدم مردم اینجوری میگفتند و در معنایی که به کار بردند .
قطعا کوثر در مجمع البیان هر چیزی که خیر کثیر است. استناد دو قول اول روایت دارید اما بقیه اقوال سند روایی ندارند. علامه طباطبایی با توجه به آخر آیه از هو الابتر میشود کثرت ذریه را برداشت کرد.
جناب ملاعبد الرزاق قاسانی:
جناب معرفت میفرماید: تفاسیر آقای قاسانی برمبنای خو.دشان تفسیر کردهاند که وحدت وجود است. موضوع عرفان،توحید است که موحد را مطابق مبانی خود تفسیر کردهاند.
در تفسیر سوره کوثر میفرماید: کوثر یعنی توحید تفصیلی،وحدت در کثرت
اهل قیاس خرده میگیرند که پس آسمان و زمین میچسبند میفرمایند وجود یک مرتبه ضعیف دارد و یک مرتبه قوی دارد همه ممکنالوجود : وجودش ضعیف و واجبالوجود وجودش قوی است. ملاصدرا در ابتدای اذکار میفرماید وجود واحد شخصی خداست و لاغیر.
عمران ساوی: خدا در خلق است یا خلق در خدا؟ امام رضا علیهالسلام میفرماید شما وقتی مقابل اینه قرار میگیرید شما در تصویر هستید یا تصویر در شماست .اینگونه حضرت ارتباط خلق و خدا را بیان کردند. تصویر ظهور شماست نه چیزی جدای از شما (لم یلد و لم یولد)
سعدی: چو سلطان عزت علم در کشد جهان سر به جیب ازل درکشد.
الله احد صمد و قهار همه مقهور خداست و مظاهر خداست. نسبت خود را با خوابهایی که میبیند من عرف نفسه فقد عرفه ربه سنریهم آیاتنا فی الافاق و الانفس؛ تنها راه برای رب معرفت نفس است. نفخت فیه من روحی
اگر معرفت پیدا کردیم به نفخت فیه من روحی ؛معرفت به خداوند حاصل میشود.
اعطا کردیم به تو توحید تفصیلی را بواسطه تجلی واحد کثیر در حالی که تصویر هستی اما اینگونه نیست که تصویر باشی اصل ظهور هستی . وبه اسمائک التی ملئت ارکان کل شی (ارکان کل شی اسم است.)
عدد بسمالله به تعداد تمام سورههای قرآن به جز سوره توبه و در سوره نمل دوبار آمده است کلا 114 بسمالله داریم. علامه طباطبایی در المیزان(اسم لفظی که دلالت میکند بر اشیاء که معرف آن است.) رابطهی اسم و مسمی یکی از دلالتهای وضعی است:1- لفظی. 2– غیر لفظی(مثل پرچم مشکی وضع شده برای عزا)
علامه طباطبایی هر چیزی که را دلالت بدهد به چیز دیگری اسم است.(مایعرف به الشیء) در تعریف عرفانی اسم ذات مع الانسو
اسماءذاتی ،اسماءوصفی مثل الرحمن متصف به رحمت
صفات فعلی: رازق،خالق
تجلی همه اینها را به خدا داده است. آخر سوره حشر بعضی از آقایان مثل امام (ره) تقسیمبندی اسامی خداوند را به عهده دارد.
عالمالغیب
الملک القدو.س،اسماء وصفی است. خالق،اسماء فعلی است.
اسم یعنی ذات با ظهور ذات متجلی ظاهر شده است.
اسم در بسمالله،اسم اضافه شد به الرحمن و الرحیم یعنی الله الرحمن الرحیم در قرآن تعابیر دیگر مثل آیه یعنی نشانه
وجهالله یعنی وجه شیء از امام علی (ع) پرسید وجهالله در این آیه کجاست علی آتش را روشن کرد وجه شی معرف و ظاهر هستند و کشف میکنند ظاهر هستند.
اسم،آیه وجه تجلی همه به یک معناست.
علامه حسنزاده در کتاب الحق انه الصمد از حضرت علی (ع) ظهرت الموجودات عن بسمالله الرحمن الرحیم.
ظاهر شدن(منشا) همه موجودات از بسمالله الرحمنالرحیم است. بسمالله .. از اسماء حسنی است و در همه صور هستند. واجبواجبد